معنی فارسی play-ball
B1توپ بازی کردن، به معنای شرکت کردن در یک فعالیت ورزشی، معمولاً مرتبط با بیسبال یا بازیهای گروهی.
To participate in a game or sport, especially baseball.
- IDIOM
example
معنی(example):
مربی از تیم خواست که در تمرین توپ بازی کنند.
مثال:
The coach asked the team to play ball during practice.
معنی(example):
بیایید امروز بعدازظهر در پارک توپ بازی کنیم.
مثال:
Let's play ball in the park this afternoon.
معنی فارسی کلمه play-ball
:
توپ بازی کردن، به معنای شرکت کردن در یک فعالیت ورزشی، معمولاً مرتبط با بیسبال یا بازیهای گروهی.