معنی فارسی inabstinence
B1عدم مصرف یا چشمپوشی از چیزی، به ویژه در مورد عادات ناپسند.
The absence or avoidance of certain behaviors, especially those considered undesirable.
- NOUN
example
معنی(example):
او از غذاهای ناسالم دوری گزید.
مثال:
He practiced inabstinence from unhealthy foods.
معنی(example):
عدم مصرف میتواند به یک سبک زندگی سالمتر منجر شود.
مثال:
Inabstinence can lead to a healthier lifestyle.
معنی فارسی کلمه inabstinence
:
عدم مصرف یا چشمپوشی از چیزی، به ویژه در مورد عادات ناپسند.