معنی فارسی inabstracted

B2

غرق در تفکر، عدم توجه به محیط اطراف؛ غافل شدن از وقایع بیرونی.

Lost in thought; not aware of the surroundings.

example
معنی(example):

او در طول سخنرانی به نظر مشغول و غرق در افکار بود.

مثال:

He seemed inabstracted during the lecture.

معنی(example):

افکار متفکر او باعث شد که نتواند تمرکز کند.

مثال:

Her inabstracted thoughts made it hard for her to focus.

معنی فارسی کلمه inabstracted

: معنی inabstracted به فارسی

غرق در تفکر، عدم توجه به محیط اطراف؛ غافل شدن از وقایع بیرونی.