معنی فارسی inaccordant

B2

ناهماهنگ یا ناسازگار؛ زمانی که دو یا چند چیز با یکدیگر تطابق ندارند.

Not in accord; conflicting or not in agreement.

example
معنی(example):

نظرات آنها با یکدیگر ناهماهنگ است.

مثال:

Their opinions are inaccordant with each other.

معنی(example):

یافته‌ها با تحقیقات قبلی ناهماهنگ ارزیابی شد.

مثال:

The findings were deemed inaccordant with previous research.

معنی فارسی کلمه inaccordant

: معنی inaccordant به فارسی

ناهماهنگ یا ناسازگار؛ زمانی که دو یا چند چیز با یکدیگر تطابق ندارند.