معنی فارسی inaccordantly

B1

به شیوه‌ای که با آنچه انتظار می‌رود سازگار نباشد، به طوری که ممکن است عدم تطابق ایجاد کند.

In a manner that is not in agreement or harmony.

example
معنی(example):

او به درخواست او به طور ناهماهنگ پاسخ داد.

مثال:

He responded inaccordantly to her request.

معنی(example):

پیام به طور ناهماهنگ ارسال شد و باعث سوءتفاهم گردید.

مثال:

The message was delivered inaccordantly, causing misunderstandings.

معنی فارسی کلمه inaccordantly

: معنی inaccordantly به فارسی

به شیوه‌ای که با آنچه انتظار می‌رود سازگار نباشد، به طوری که ممکن است عدم تطابق ایجاد کند.