معنی فارسی inapplicableness
B1غیرقابل اعمال بودن، حالتی که نشاندهنده عدم قابلیت یک قاعده برای اعمال یا پیادهسازی است.
The quality of being inapplicable.
- NOUN
example
معنی(example):
غیرقابل اعمال بودن این سیاست در مناطق روستایی یک نگرانی است.
مثال:
The inapplicableness of the policy in rural areas is a concern.
معنی(example):
او شکایت خود را درباره غیرقابل اعمال بودن مقررات جدید بیان کرد.
مثال:
He expressed doubts about the inapplicableness of the new regulations.
معنی فارسی کلمه inapplicableness
:
غیرقابل اعمال بودن، حالتی که نشاندهنده عدم قابلیت یک قاعده برای اعمال یا پیادهسازی است.