معنی فارسی inbearing

B1

حضور قوی و موثر، که باعث آرامش دیگران می‌شود.

Having a strong and comforting presence.

example
معنی(example):

نگرش بی‌خود او تسلی‌بخش بود.

مثال:

His inbearing attitude was reassuring.

معنی(example):

حضور بی‌خود می‌تواند جو را بهبود بخشد.

مثال:

An inbearing presence can enhance the atmosphere.

معنی فارسی کلمه inbearing

: معنی inbearing به فارسی

حضور قوی و موثر، که باعث آرامش دیگران می‌شود.