معنی فارسی inbreak

B1

استراحت یا وقفه‌ای کوتاه در فعالیت‌های روزمره.

A brief pause or break in daily activities, usually for refreshment.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت در حین مطالعه یک استراحت کوتاه بگیرد.

مثال:

He decided to take a short inbreak during his studies.

معنی(example):

یک استراحت کوتاه ضروری بود تا ذهن او را تازه کند.

مثال:

An inbreak was necessary to refresh his mind.

معنی فارسی کلمه inbreak

: معنی inbreak به فارسی

استراحت یا وقفه‌ای کوتاه در فعالیت‌های روزمره.