معنی فارسی inbreeder
B2پرورشدهندهای که با نزدیکان خود جفتگیری میکند، که ممکن است به مشکلات ژنتیکی منجر شود.
An individual or entity that breeds with close relatives, often leading to potential health issues.
- NOUN
example
معنی(example):
یک پرورشدهنده درونزا میتواند به مشکلات ژنتیکی در حیوانات منجر شود.
مثال:
An inbreeder can lead to genetic problems in animals.
معنی(example):
آنها در مورد خطرات پرورشدهندگان درونزا در کشاورزی هشدار دادند.
مثال:
They warned against the risks of being an inbreeder in farming.
معنی فارسی کلمه inbreeder
:
پرورشدهندهای که با نزدیکان خود جفتگیری میکند، که ممکن است به مشکلات ژنتیکی منجر شود.