معنی فارسی incalving
B2فرآیند یا زمان زایمان در حیوانات، به ویژه گاو.
The process or period of giving birth in animals, especially cows.
- NOUN
example
معنی(example):
کشاورزان در حال آمادهسازی برای فصل زایمان بودند.
مثال:
The farmers were busy preparing for incalving season.
معنی(example):
زایمان میتواند زمان چالشبرانگیزی برای عملیات لبنی باشد.
مثال:
Incalving can be a challenging time for dairy operations.
معنی فارسی کلمه incalving
:
فرآیند یا زمان زایمان در حیوانات، به ویژه گاو.