معنی فارسی incertain

B2

نامشخص، غیرقابل پیش‌بینی.

Not known or definite; doubtful.

example
معنی(example):

هوا نا مشخص بود و انتظار باران در اواخر روز می‌رفت.

مثال:

The weather was incertain, with rain expected later in the day.

معنی(example):

آینده نامشخص او باعث احساس اضطرابش شد.

مثال:

His incertain future left him feeling anxious.

معنی فارسی کلمه incertain

: معنی incertain به فارسی

نامشخص، غیرقابل پیش‌بینی.