معنی فارسی inchoatively

B1

به صورت نارس یا ابتدایی، ناقص بودن در شکل‌گیری ایده‌ها.

In a manner that is incomplete or not fully developed.

example
معنی(example):

او به صورت نارس صحبت کرد و بسیاری از سوالات بدون پاسخ ماندند.

مثال:

He spoke inchoatively, leaving many questions unanswered.

معنی(example):

احساسات به طور نارس بیان شده، سخت برای تفسیر بودند.

مثال:

The inchoatively expressed feelings were hard to interpret.

معنی فارسی کلمه inchoatively

:

به صورت نارس یا ابتدایی، ناقص بودن در شکل‌گیری ایده‌ها.