معنی فارسی incisiveness
B2ویژگی یا حالت واضح و تیز بودن استدلال یا بیان، که به انتقال مؤثر ایدهها کمک میکند.
The quality of being clear and direct in expression; sharpness of thought.
- NOUN
example
معنی(example):
تیزبینی نقد او همه را تحت تأثیر قرار داد.
مثال:
The incisiveness of her critique impressed everyone.
معنی(example):
تیزبینی یک ویژگی ارزشمند در ارتباط مؤثر است.
مثال:
Incisiveness is a valued trait in effective communication.
معنی فارسی کلمه incisiveness
:ویژگی یا حالت واضح و تیز بودن استدلال یا بیان، که به انتقال مؤثر ایدهها کمک میکند.