معنی فارسی incisural
B1به ناحیهای اشاره دارد که به ساختارهای تیزبین یا جداساز مرتبط است.
Relating to or situated at an incision or notch.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
آناتومی کیست دار برای جراحی مهم است.
مثال:
The incisural anatomy is important for surgery.
معنی(example):
درک منطقه کیست دار به تشخیص بیماریها کمک میکند.
مثال:
Understanding the incisural region helps in diagnosing conditions.
معنی فارسی کلمه incisural
:به ناحیهای اشاره دارد که به ساختارهای تیزبین یا جداساز مرتبط است.