معنی فارسی incysted
B1به وضعیتی اشاره دارد که در آن یک بافت یا ساختار به صورت کیست در آمده است.
Describing a state where tissue is enclosed in a cyst.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بافت به صورت کیست دار یافتی شد که باعث عوارض شد.
مثال:
The tissue was found to be incysted, causing complications.
معنی(example):
ضایعات کیست دار اغلب نیاز به مداخله جراحی دارند.
مثال:
Incysted lesions often require surgical intervention.
معنی فارسی کلمه incysted
:به وضعیتی اشاره دارد که در آن یک بافت یا ساختار به صورت کیست در آمده است.