معنی فارسی incognizable

C2

ناشناختنی، به چیزی که نمی‌توان آن را شناخت یا درک کرد.

Not capable of being known or perceived.

example
معنی(example):

برخی جنبه‌های واقعیت برای ما ناشناختنی هستند.

مثال:

Some aspects of reality are incognizable to us.

معنی(example):

عناصر ناشناختنی طبیعت پژوهشگران را جذب می‌کند.

مثال:

The incognizable elements of nature intrigue scientists.

معنی فارسی کلمه incognizable

: معنی incognizable به فارسی

ناشناختنی، به چیزی که نمی‌توان آن را شناخت یا درک کرد.