معنی فارسی incompared
B2بیمقایسه، وضعیتی که در آن چیزی برتری خاصی نسبت به دیگران دارد.
Not compared; unmatched.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تقدیم او با هیچکس دیگری در تیم قابل مقایسه نیست.
مثال:
His dedication is incompared to that of anyone else in the team.
معنی(example):
زیبایی چشمانداز در این منطقه هنوز با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست.
مثال:
The beauty of the landscape remains incompared in the region.
معنی فارسی کلمه incompared
:
بیمقایسه، وضعیتی که در آن چیزی برتری خاصی نسبت به دیگران دارد.