معنی فارسی inconclusiveness
B1حالت یا ویژگی ناتمام بودن.
The quality of being inconclusive.
- NOUN
example
معنی(example):
نامعین بودن یافتههای او تیم را ناامید کرد.
مثال:
The inconclusiveness of his findings disappointed the team.
معنی(example):
نامعین بودن در تحقیقات میتواند نیاز به مطالعات بیشتر را ایجاد کند.
مثال:
Inconclusiveness in research can lead to further studies being necessary.
معنی فارسی کلمه inconclusiveness
:
حالت یا ویژگی ناتمام بودن.