معنی فارسی inconnection

B1

در ارتباط، به وضعیتی اشاره دارد که مشکلی در ارتباطات یا پیوستگی‌ها وجود دارد.

In a state of connection or relationship, often used to indicate issues.

example
معنی(example):

مشکلی در ارتباط با سرور وجود داشت.

مثال:

There was a problem inconnection with the server.

معنی(example):

باید به مسأله‌ای که در ارتباط با زمان‌بندی پروژه وجود دارد رسیدگی کنیم.

مثال:

We need to address the issue inconnection with the project timeline.

معنی فارسی کلمه inconnection

: معنی inconnection به فارسی

در ارتباط، به وضعیتی اشاره دارد که مشکلی در ارتباطات یا پیوستگی‌ها وجود دارد.