معنی فارسی inconspicuously
B1به شیوهای که توجه را جلب نکند یا چندان دیده نشود.
In a manner that does not attract attention.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز غیرقابل مشاهدهای وارد اتاق شد تا از جلب توجه خودداری کند.
مثال:
She entered the room inconspicuously to avoid attention.
معنی(example):
آنها به طرز غیرقابل مشاهدهای لباس پوشیدند تا با جمعیت ادغام شوند.
مثال:
They dressed inconspicuously to blend in with the crowd.
معنی فارسی کلمه inconspicuously
:
به شیوهای که توجه را جلب نکند یا چندان دیده نشود.