معنی فارسی incontinently
C1به طور بیپروا، به معنای انجام کارها بدون فکر کردن یا پیشبینی عواقب.
In a rash or reckless manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور بیپروا در طول بحث عمل کرد.
مثال:
He acted incontinently during the argument.
معنی(example):
او به طور بیپروا پسانداز خود را برای خرید یک ماشین جدید خرج کرد.
مثال:
She incontinently spent her savings on a new car.
معنی فارسی کلمه incontinently
:
به طور بیپروا، به معنای انجام کارها بدون فکر کردن یا پیشبینی عواقب.