معنی فارسی incornished
B1نانکاشته، به معنی نداشتن زینت یا تزئین.
Lacking ornamentation; bare or unadorned.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ساختمان بدون هیچ تزئینی ناتمام به نظر میرسید.
مثال:
The building looked incornished without any decor.
معنی(example):
لباس او ناتمام بود و به اکسسوریها نیاز داشت.
مثال:
Her outfit was incornished and needed accessories.
معنی فارسی کلمه incornished
:
نانکاشته، به معنی نداشتن زینت یا تزئین.