معنی فارسی incoronated

B2

تاجگذاری شده، به معنای کسی که به‌طور رسمی به عنوان پادشاه یا ملکه شناخته شده است.

Having been crowned as a monarch.

example
معنی(example):

رهبر تاز تَاج‌گذاری شده قول داد که تغییرات ایجاد کند.

مثال:

The recently incoronated leader promised to bring change.

معنی(example):

پس از تاجگذاری، او به رعایای خود سخن گفت.

مثال:

After being incoronated, she addressed her subjects.

معنی فارسی کلمه incoronated

: معنی incoronated به فارسی

تاجگذاری شده، به معنای کسی که به‌طور رسمی به عنوان پادشاه یا ملکه شناخته شده است.