معنی فارسی incoronation
B1تاجگذاری، عمل یا مراسم تاجگذاری یک پادشاه یا ملکه.
The act of crowning a monarch.
- NOUN
example
معنی(example):
تاجگذاری پادشاه جدید یک رویداد بزرگ بود.
مثال:
The incoronation of the new king was a grand event.
معنی(example):
بسیاری از مردم در مراسم تاجگذاری شرکت کردند.
مثال:
Many people attended the incoronation ceremony.
معنی فارسی کلمه incoronation
:
تاجگذاری، عمل یا مراسم تاجگذاری یک پادشاه یا ملکه.