معنی فارسی incorporable

B1

قابل ادغام، به معنای اینکه می‌توان یک جزئی را به یک کل بزرگ‌تر افزود.

Able to be incorporated or integrated.

example
معنی(example):

برخی دارایی‌ها را می‌توان در ساختار جدید شرکت گنجاند.

مثال:

Some assets are incorporable into the new company structure.

معنی(example):

این فناوری قابل گنجاندن در سیستم‌های موجود است.

مثال:

This technology is incorporable into existing systems.

معنی فارسی کلمه incorporable

: معنی incorporable به فارسی

قابل ادغام، به معنای اینکه می‌توان یک جزئی را به یک کل بزرگ‌تر افزود.