معنی فارسی incorrigibility
C2وضعیتی که فرد نمیتواند یا نخواهد اصلاح شود.
The quality of being incapable of being corrected, reformed, or improved.
- NOUN
example
معنی(example):
عدم اصلاحپذیری او تغییر کردن را برایش سخت کرده بود.
مثال:
His incorrigibility made it hard for him to change.
معنی(example):
معلم نگران عدم اصلاحپذیری دانشآموز بود.
مثال:
The teacher worried about the student's incorrigibility.
معنی فارسی کلمه incorrigibility
:
وضعیتی که فرد نمیتواند یا نخواهد اصلاح شود.