معنی فارسی incorruptly
B1به صورت فسادناپذیر و با تمامیت به اخلاق و اصول پایبند بودن.
In a manner that is free from corruption; morally upright.
- ADVERB
example
معنی(example):
او برای سالها به طور فسادناپذیر به جامعه خدمت کرد.
مثال:
He served the community incorruptly for many years.
معنی(example):
عمل کردن به طور فسادناپذیر یک وظیفه اخلاقی برای رهبران است.
مثال:
Acting incorruptly is a moral duty for leaders.
معنی فارسی کلمه incorruptly
:
به صورت فسادناپذیر و با تمامیت به اخلاق و اصول پایبند بودن.