معنی فارسی incrystallizable
B1به معنای این است که میتوان به صورت بلور درآورده شود.
Capable of being crystallized.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این ترکیب به خاطر خواص منحصر به فردش به عنوان بلورینپذیر در نظر گرفته میشود.
مثال:
The compound is considered incrystallizable due to its unique properties.
معنی(example):
برخی مواد تحت شرایط خاص به طور مستقیم میتوانند بلور شوند.
مثال:
Certain substances are directly incrystallizable under specific conditions.
معنی فارسی کلمه incrystallizable
:
به معنای این است که میتوان به صورت بلور درآورده شود.