معنی فارسی inculpatory

C2

شواهد یا مدارک اتهام، به معنای مؤثر در مقصر شناخته شدن.

Evidence or statements that imply guilt.

example
معنی(example):

شواهد اتهام‌زنی به دستگیری مظنون منجر شد.

مثال:

The inculpatory evidence led to the suspect's arrest.

معنی(example):

او حقایق اتهام‌زنی را در دادگاه ارائه داد.

مثال:

He presented inculpatory facts in the courtroom.

معنی فارسی کلمه inculpatory

:

شواهد یا مدارک اتهام، به معنای مؤثر در مقصر شناخته شدن.