معنی فارسی incult
B1بیفرهنگ، فردی که از لحاظ فرهنگی و اجتماعی اطلاعات کافی ندارد.
Lacking cultivation or education; uncultured.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او به خاطر اینکه هرگز کتاب نمیخواند، بیفرهنگ شناخته میشد.
مثال:
He was considered incult because he never read any books.
معنی(example):
رفتار بیفرهنگ گروه همه را شگفتزده کرد.
مثال:
The incult behavior of the group surprised everyone.
معنی فارسی کلمه incult
:
بیفرهنگ، فردی که از لحاظ فرهنگی و اجتماعی اطلاعات کافی ندارد.