معنی فارسی incurrable
B1به شرایط یا بیماریهایی اطلاق میشود که قابل درمان نیستند.
Referring to a condition or disease that cannot be cured.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این تولهسگ با یک بیماری درمانناپذیر تشخیص داده شد.
مثال:
The puppy was diagnosed with an incurable condition.
معنی(example):
بسیاری معتقدند که برخی بیماریها درمانناپذیر هستند با وجود پیشرفتهای پزشکی.
مثال:
Many believe that some diseases are incurable despite advances in medicine.
معنی فارسی کلمه incurrable
:به شرایط یا بیماریهایی اطلاق میشود که قابل درمان نیستند.