معنی فارسی incuriousness

B1

حالتی که فرد هیچ تمایل یا علاقه‌ای به جستجو یا دانستن ندارد.

The quality of being incurious; a lack of interest in seeking knowledge.

example
معنی(example):

عدم کنجکاوی او در عدم پرسش‌هایش واضح بود.

مثال:

His incuriousness was evident in his lack of questions.

معنی(example):

عدم کنجکاوی حضار باعث ارائه‌ای کسل‌کننده شد.

مثال:

The incuriousness of the audience led to a dull presentation.

معنی فارسی کلمه incuriousness

:

حالتی که فرد هیچ تمایل یا علاقه‌ای به جستجو یا دانستن ندارد.