معنی فارسی incursive

B2

دارای ویژگی تهاجم یا نفوذ، به ویژه در بافت‌های طبیعی یا انسانی.

Characterized by an act of entering or invading; invasive.

example
معنی(example):

طبیعت تهاجمی طوفان نگرانی زیادی به همراه داشت.

مثال:

The incursive nature of the storm caused great concern.

معنی(example):

یک رویکرد تهاجمی به یک مشکل همیشه ممکن است نتایج مثبتی نداشته باشد.

مثال:

An incursive approach to a problem might not always yield positive results.

معنی فارسی کلمه incursive

:

دارای ویژگی تهاجم یا نفوذ، به ویژه در بافت‌های طبیعی یا انسانی.