معنی فارسی indecomponible
C2غیرقابل تجزیه، نمیتوان آن را به اجزای کوچکتر تقسیم کرد.
Not able to be decomposed or broken down into smaller components.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
آب معمولاً در شیمی پایه به عنوان یک ماده غیرقابل تجزیه در نظر گرفته میشود.
مثال:
Water is often considered an indecomponible substance in basic chemistry.
معنی(example):
برخی از نظریههای ریاضی اشیای غیرقابل تجزیه را توصیف میکنند.
مثال:
Some mathematical theories describe indecomponible objects.
معنی فارسی کلمه indecomponible
:
غیرقابل تجزیه، نمیتوان آن را به اجزای کوچکتر تقسیم کرد.