معنی فارسی indefinably

B1

به طریقی که نمی‌توان به راحتی تعریف کرد یا توصیف کرد.

In a way that cannot be precisely defined or described.

example
معنی(example):

او به طرز ناچیزی منحصر به فرد بود و در هر جمعی خود را متمایز می‌کرد.

مثال:

She was indefinably unique, standing out in any crowd.

معنی(example):

سحر و جاذبه این مکان به طور غیرقابل تعریف برای بازدیدکنندگان جذاب بود.

مثال:

The charm of the place was indefinably appealing to visitors.

معنی فارسی کلمه indefinably

: معنی indefinably به فارسی

به طریقی که نمی‌توان به راحتی تعریف کرد یا توصیف کرد.