معنی فارسی independentism
C1به جنبش و تفکری اطلاق میشود که بر دستیابی به استقلال و خودمختاری برای یک کشور یا منطقه تأکید دارد.
A political philosophy advocating for the independence and self-governance of a region or nation.
- NOUN
example
معنی(example):
این جنبش استقلالطلبی را برای منطقه ترویج کرد.
مثال:
The movement promoted independentism for the region.
معنی(example):
استقلالطلبی به یک ایدئولوژی سیاسی مهم تبدیل شد.
مثال:
Independentism became a significant political ideology.
معنی فارسی کلمه independentism
:
به جنبش و تفکری اطلاق میشود که بر دستیابی به استقلال و خودمختاری برای یک کشور یا منطقه تأکید دارد.