معنی فارسی independing
B1به فرایند مستقل شدن یا عمل کردن به دور از وابستگی اطلاق می‌شود.
The process of becoming independent or acting independently without reliance on others.
- NOUN
example
معنی(example):
او یک نمونه کامل از جوانان مستقل است.
مثال:
She is a perfect example of independing youth.
معنی(example):
رفتار مستقل در سیستم‌های آموزشی تشویق می‌شود.
مثال:
Independing behavior is encouraged in educational systems.
معنی فارسی کلمه independing
:
به فرایند مستقل شدن یا عمل کردن به دور از وابستگی اطلاق می‌شود.
