معنی فارسی indicatively
B2به طور اشارهای، به معنای بیان یک وضعیت یا ویژگی بهطور نامشخص یا ضمنی است.
In a manner that indicates or suggests something.
- ADVERB
example
معنی(example):
دادهها به شکلی اشارهای به فرضیه مرتبط بودند.
مثال:
The data was indicatively linked to the hypothesis.
معنی(example):
او بهطور اشارهای درباره برنامههای آیندهاش صحبت کرد.
مثال:
She spoke indicatively about her future plans.
معنی فارسی کلمه indicatively
:به طور اشارهای، به معنای بیان یک وضعیت یا ویژگی بهطور نامشخص یا ضمنی است.