معنی فارسی indicativeness
B1مشخص بودن، کیفیت یا ویژگیای که چیزی را نشان میدهد یا اطلاعاتی ارائه میدهد.
The quality of being indicative; serving as a sign or signal.
- NOUN
example
معنی(example):
مشخص بودن نشانهها به ما کمک کرد تا وضعیت را بهتر درک کنیم.
مثال:
The indicativeness of the signals helped us understand the situation better.
معنی(example):
در ریاضیات، مشخص بودن برخی از اعداد میتواند الگوها را آشکار کند.
مثال:
In mathematics, the indicativeness of certain numbers can reveal patterns.
معنی فارسی کلمه indicativeness
:مشخص بودن، کیفیت یا ویژگیای که چیزی را نشان میدهد یا اطلاعاتی ارائه میدهد.