معنی فارسی indigenal
B2پیوسته به بومیان، به علم و فرهنگ مرتبط با مردم بومی اشاره دارد.
Related to or characteristic of indigenous peoples.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مطالعات بومی بر فرهنگهای مردم بومی تمرکز دارند.
مثال:
Indigenal studies focus on the cultures of native peoples.
معنی(example):
جنبههای بومی جشنواره توجه بسیاری از بازدیدکنندگان را جلب کرد.
مثال:
The indigenal aspects of the festival attracted many visitors.
معنی فارسی کلمه indigenal
:
پیوسته به بومیان، به علم و فرهنگ مرتبط با مردم بومی اشاره دارد.