معنی فارسی indigency
B2فقر، به شرایط اقتصادی بدی اشاره دارد که در آن فرد یا گروه نمیتواند نیازهای اساسی خود را برآورده کند.
A state of being impoverished or lacking basic necessities.
- NOUN
example
معنی(example):
فقر جامعه به نیاز به کمک منجر شد.
مثال:
The indigency of the community led to the need for assistance.
معنی(example):
برنامههای هدفمند برای کاهش فقر بسیار حیاتی هستند.
مثال:
Programs aimed at alleviating indigency are crucial.
معنی فارسی کلمه indigency
:
فقر، به شرایط اقتصادی بدی اشاره دارد که در آن فرد یا گروه نمیتواند نیازهای اساسی خود را برآورده کند.