معنی فارسی indiscernibility

B2

عدم تشخیص، ویژگی یا حالت چیزهایی که به سختی قابل تمیز دادن هستند یا شناسایی نمی‌شوند.

The quality of being indistinguishable or unable to be identified as different.

example
معنی(example):

عدم تشخیص بین دو قلوها معمولاً دوستانشان را گیج می‌کند.

مثال:

The indiscernibility between the twins often confuses their friends.

معنی(example):

سبک هنرمند یک عدم تشخیص داشت که آن را منحصر به فرد می‌ساخت.

مثال:

The artist's style had an indiscernibility that made it unique.

معنی فارسی کلمه indiscernibility

:

عدم تشخیص، ویژگی یا حالت چیزهایی که به سختی قابل تمیز دادن هستند یا شناسایی نمی‌شوند.