معنی فارسی indiscussible

B1

موضوعی که نمی‌توان درباره‌اش بحث کرد.

Incapable of being discussed.

example
معنی(example):

برخی باورها در میان گروه غیرقابل بحث تلقی می‌شوند.

مثال:

Some beliefs are considered indiscussible among the group.

معنی(example):

قوانین غیرقابل بحث بودند و باید دنبال می‌شدند.

مثال:

The rules were indiscussible and had to be followed.

معنی فارسی کلمه indiscussible

: معنی indiscussible به فارسی

موضوعی که نمی‌توان درباره‌اش بحث کرد.