معنی فارسی indiscussable
B1موضوعی که نمیتوان دربارهاش صحبت کرد یا به بحث گذاشت.
Not able to be discussed or debated.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
موضوع در جلسه قابل بحث نبود.
مثال:
The topic was indiscussable during the meeting.
معنی(example):
برخی مسائل در فرهنگهای خاص میتوانند غیرقابل بحث باشند.
مثال:
Some issues can be considered indiscussable in certain cultures.
معنی فارسی کلمه indiscussable
:
موضوعی که نمیتوان دربارهاش صحبت کرد یا به بحث گذاشت.