معنی فارسی indispellable
B1موضوعی که نمیتوان آن را برطرف کرد.
Unable to be dispelled or removed.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این شایعه علیرغم توضیحات ما غیرقابل پاک شدن بود.
مثال:
The rumor was indispellable despite our explanations.
معنی(example):
برخی از افسانهها در فرهنگ عمومی غیرقابل پاک کردن هستند.
مثال:
Some myths are indispellable in popular culture.
معنی فارسی کلمه indispellable
:
موضوعی که نمیتوان آن را برطرف کرد.