معنی فارسی indissolvably
B1بدون امکان انحلال، به گونهای که نتوان چیزی را از هم جدا کرد.
In a way that cannot be dissolved or broken apart.
- ADVERB
example
معنی(example):
بندهای ایجاد شده توسط عشق به طرز غیرقابل انحلالی قوی هستند.
مثال:
The bonds formed by love are indissolvably strong.
معنی(example):
دوستی آنها به طرز غیرقابل انحلالی به هم متصل بود، چه شرایطی که پیش میآمد.
مثال:
Their friendship was indissolvably connected, no matter the circumstances.
معنی فارسی کلمه indissolvably
:بدون امکان انحلال، به گونهای که نتوان چیزی را از هم جدا کرد.