معنی فارسی indocibleness
B1غیرقابل آموزش بودن، حالت یا خصوصیتی که نشان میدهد فرد یا چیزی نمیتواند به راحتی آموزش ببیند.
The state of being incapable of being taught.
- NOUN
example
معنی(example):
غیرقابل آموزش بودن سگ برای مربی مشکل ایجاد کرد.
مثال:
The indocibleness of the dog posed a problem for the trainer.
معنی(example):
عدم آموزشپذیریاش مانع بزرگی برای غلبه بر مشکلات بود.
مثال:
His indocibleness was a significant hurdle to overcome.
معنی فارسی کلمه indocibleness
:غیرقابل آموزش بودن، حالت یا خصوصیتی که نشان میدهد فرد یا چیزی نمیتواند به راحتی آموزش ببیند.