معنی فارسی indowing
B1عمل ساختن پنجره یا قراردادن نور در یک فضا.
The act of providing with windows or light.
- VERB
example
معنی(example):
احاطه کردن ساختمان یک انتخاب معماری مدرن بود.
مثال:
The indowing of the building was a modern architectural choice.
معنی(example):
احاطه کردن میتواند کیفیت هوای داخل یک فضا را بهبود بخشد.
مثال:
Indowing can improve the air quality inside a space.
معنی فارسی کلمه indowing
:
عمل ساختن پنجره یا قراردادن نور در یک فضا.