معنی فارسی indows

B1

نوعی از پنجره‌ها که به نور و تهویه کمک می‌کند.

Windows referred to in a possibly outdated or innovative context.

example
معنی(example):

این خانه دارای پنجره‌های بزرگی است که هوای تازه را وارد می‌کند.

مثال:

The house has large indows that let in fresh air.

معنی(example):

ما پنجره‌ها را تمیز کردیم تا بتوانیم بهتر بیرون را ببینیم.

مثال:

We cleaned the indows to see outside better.

معنی فارسی کلمه indows

:

نوعی از پنجره‌ها که به نور و تهویه کمک می‌کند.