معنی فارسی indrawing
B1عمل کشیدن یا جذب چیزی به داخل، معمولاً در مورد هوا یا طرح.
The process of drawing in, often referring to air or an artistic sketch.
- VERB
example
معنی(example):
کشیدن هوا به داخل برای تنفس مهم است.
مثال:
Indrawing air is important for breathing.
معنی(example):
کشیدن یک طرح نیاز به چشمی دقیق برای جزئیات دارد.
مثال:
Indrawing a sketch requires a good eye for detail.
معنی فارسی کلمه indrawing
:عمل کشیدن یا جذب چیزی به داخل، معمولاً در مورد هوا یا طرح.